«به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید/ ...»
شعر قربان بهاری بی تردید شعر معروف محمدرضا شفیعی کدکنی را به یاد مخاطب میآورد اما این یادآوری چه غایتی را دنبال میکند و چه نقشی در شکلگیری شعر دارد؟
اولاً این تداعی، یک تلمیح نیست بلکه از جنس بینامتنی است زیرا علیرغم حفظ ساختار زبانی، مضمون و مفهوم و حتی لحن صداها در شعر به کل تغییر کرده است.
اگر در شعر شفیعی کدکنی، لحن حسرت بار و سوگوارگون از نسیم، مفهوم غربت و دورافتادگی و ادبار را منتقل مینماید، بهاری با لحنی کنایی و طنزآلود، مفهوم بیهودگی و بی سرانجامی و زوال تدریجی را تداعی مینماید. ساختار زبانی مشابه این دو اثر و تفاوت و حتی تضاد مفاهیم بین در شعر، کنایه و طنز نهفته در سئوال لاکپشت پیر را از آن چه هست، برجستهتر نشان میدهد.
ثانیاً تداعی این دو شعر و برقرای رابطه نظیر به نظیر کاراکترهای دو متن، باز هم بر طنز و تمسخر شعر بهاری میافزاید.
در این فرایند لاک پشت جوان، همان نسیم است که شتابان(!) میگذرد و لاک پشت پیر معادل گَوَن پا در خاک که از نسیم سئوال میپرسد. مشاهده میشد که حیوانی که مظهر کندی است حالا به شتاب متهم میشود! این اتهام نیز بر بار طنز اثر میافزاید.
ثالثاً و در نهایت آنچه به هر دو متن شعریت میبخشد به کار بردن صنعت تشخیص برای نسیم و گون و لاک پشتها است. تکنیکی که در هر دو شعر، مخاطب را به خوانش و تأویلی استعاری و حتی نمادین وا میدارد و با افزودن لایههای معنایی به هر دو شعر، به آنها عمق و غنا میبخشد.
- اتفاق روی ریل ـ قربان بهاری ـ هنر رسانه اردیبهشت ـ ۱۳۹۲ ـ صفحه ۶۱
نظر شما